آخرين شعر من
به آخرين شعرم
می انديشـم!
که به پايانش نخواهم
کشـاند!
و رهايش
خواهم کرد
غريب و بيگانه
نو نهال!
چه کسی او را تيمار
خواهد کرد؟
آنجا که
سبزه ها لگد مال ميشوند
وصدای ناله و فرياد
خرد شدن استخوان هايشان
در زير پای انسان
هرگز به گوش
نميرسـد!
من!
به آخرين شعرم
می انديشـم!
که پايانش
نخواهم نشـاند!